عصر حدود ۲ ساعت تنگی نفس وحشتناکی داشتم، در این حد که گفتم اگه تا شب باشه میرم تست میدم. با مامانم حرف میزدم رو مود مسخره بازی گفتم خوبه دیگه، نیازی نیست اینقد زحمت بکشم برای زندگی. ویس داد با بغض می‌گفت چرت و پرت نگو ما کلی برنامه با هم داریم هیچی دیگه، کاش کرونا بود ولی اینقد خجالت نمی‌کشیدم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها